کد مطلب:124379 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:119

سخنان امام حسن در مجلس معاویه
[48]-128- دینوری می گوید:

پس از آن كه بیعت با معاویه تمام شد... حسن علیه السلام بر منبر رفت و حمد و ثنای خداوند به جا آورد و فرمود:هان، ای مردم! خدا! اول شما را با اول ما (خاندان نبوت) هدایت كرد و خون شما را با آخر ما حفظ كرد. و من بر عهده ی شما بیعتی داشتم كه بجنگید با هر كه جنگیدم، و صلح كنید با هر كه صلح كردم. اینك با معاویه، صلح و بیعت كردم، شما نیز بیعت كنید. حسن علیه السلام اشاره به معاویه كرد (و این آیه را تلاوت فرمود:) «و نمی دانم، شاید او فتنه ای برای شما، و تا چند گاهی وسیله ی برخورداری باشد. [1] ». [2] .



[ صفحه 131]



[49]-129- ابن أعثم می گوید:

آن روز، مردم رفتند. فردا، حسن علیه السلام نزد معاویه رفت و چون در جای خود قرار گرفت، معاویه به او گفت:ابامحمد! تو چنان سخاوتی كردی كه نفوس رادمردان از آن، ناتوان است. باكی بر تو نیست كه سخن گویی و بیعتت را به مردم اعلام كنی تا بدانند كه بیعت كرده ای! حسن علیه السلام فرمود:این كار را خواهم كرد. سپس فرمود:هان، ای مردم! هوشمندترین هوشمندان، پارسایانند و نادان ترین نادانان، فاجران. شما اگر میان شرق و غرب عالم را جست و جو كنید، كسی را كه جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله باشد جز من و برادرم حسین علیه السلام نیابید. شما می دانید كه خدای تعالی به وسیله ی جدم، محمد صلی الله علیه و آله شما را هدایت كرد و از گمراهی نجات داد. و از [چاه] نادانی برآورد، و پس از ذلت، عزت بخشید، و پس از كمی [عده و عده] فراوان كرد. و نیز می دانید كه معاویه، - در حقی كه متعلق به من است نه او - با من ستیز كرد، و من مصلحت امت [و دفع فتنه] را در نظر گرفتم، و شما با من بیعت كردید كه صلح كنید با هر كه من صلح می كنم، و بجنگید با هر كه من می جنگم، و من ازجنگ میان خود و او، دست شستم و با او بیعت كردم، و دیدم كه حفظ خون ها، بهتر از ریختن آن است، و در این كار، جز صلاح و دوام شما را نخواستم. «و نمی دانم، شاید او فتنه ای برای شما، و تا چندگاهی، وسیله ی برخورداری باشد. [3] ». [4] .


[1] انبياء:111؛ (و ان أدري لعله فتنة لكم و متاع الي حين).

[2] الامامة و السياسة:163.

[3] انبياء:111؛ (و ان أدري لعله فتنة لكم و متاع الي حين).

[4] الفتوح 3 و 295:4.